خاکستر عشق

شعر و داستان

خاکستر عشق

شعر و داستان

خاطره

 

خاطره

دیشب خواهرم دفتر خاطراتم را باز کرد

قرعه خورد، از کودکی آغاز کرد

یادم آمد ،بابا آب داد

ناظم آمد گوشمان را تاب داد

شب بود ،ماه پشت ابر بود

امین و اکرم اما هنوز درخواب بود

چوپان دروغگو خود را در خواب کرد

گرگ آمد و گله را در باد کرد

هیچ کاج ، کاج را یاری نکرد

جز کابل ها ،کس ما را یادی نکرد

معلم دست به دست هم دهیم به مهر را مشق کرد

ننوشتیم و عاقبت عقده هامان باد کرد

کتاب خوب من یار مهربانم ،همکلاس باور نکرد

عاقبت مرد و قدرت خدا را باور نکرد

طوقی شعار همه با هم  را فراموش کرد

صیاد سر رسید و همه را خاموش کرد

باز روبه درس پیشین باز گشت

لیک این بار، خروس را درخواب گشت

آذر84- کاشان

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:14 ب.ظ

سلام دوست عزیز. از سایت خیلی خیلی خوبتون تشکر می کنم . اگه می خوای یه سرچ باکس خیلی خوشکل از یه موتور جستجوگر قوی که به همه زبان ها سرچ می کنه به سایتت اضافه کنی به این آدرس برو. راهنمای کامل فارسی هم داره.

http://www.glseek.com/meta_search_box.html صفحه در یافت کد

http://www.glseek.com/fa-searchbox.html صفحه راهنمای فارسی

http://www.glseek.com صفحه اصلی موتور جستجوگر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد