خاکستر عشق

شعر و داستان

خاکستر عشق

شعر و داستان

نیایش ۱

 

 

 

نیاش نامه 1

با تو می گویم ،با تو سخن می گویم

ای خدایی که می گویند در این نزدیکی هستی .

شنیده ام که هستی از آن توست،با همه بزرگی اش ،با هر چه که دارد .

 پس تو را سپاس

الحمد الله الرب العالمین  

شنیده ام که بزرگی ،همه می گویند و همه  می گویند که من کوچکم نه مثل قطره و دریا و نه مثل هر چیز دیگر.

الهی  تو بزرگی و من  کوچکم

خدایا به بزرگی آنچه که هستی

وبه کوچکی آنچه که هستم

تنها تو را می پرستم

ایاک نعبد و ایاک نستعین .

الهی و ربی من لی غیرک

خدایا نمی خواهم از کنار گل واژه زندگی صمٌ بکم بگذرم

می خواهم تا دراین صحنه یکتای هنرمندی ام بخوانم نغمه بودنم را و نغمه زندگی را .

می خواهم با واژه های ساده زندگی کنم   با واژه های ساده ای که نقش عشق را آفریدی و من درتلاش تا ازآن هزار چهره عشق دریابم  واژه ساده بنده گی را .

پس خدایا به من چشمی عطا کن تا ببینم نه چشم ظاهر بین دنیا پرست و گوشی که بشنوم نه گوشی که مهر قهر تو را خورده باشد ،گوشی که بشنوم آنچه را که باید بشنوم و قلبی سلیم و زبانی تا بگویم تفسیر واژه زندگی را و گام های تا قدم بردارم برای آنچه که رضای تو در آن است

اهدنا الصراط المستقیم .

کابل – سنبله 87

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد